حوضخانه

دعای صبح سه‌شنبه

موقع صبحانه به بابای بچه‌ها می‌گویم: «اگر می‌شود امروز، کلاس نرو!» با لحن کاملا جدی می‌گوید: «نه! نمی‌شود. باید بروم.»  

از در که بیرون می‌رود می‌گویم: «کتاب و مضراب‌ات را جا گذاشتی که!» می‌گوید: «آخر نمی‌دانم، کلاس می‌روم یا نه!» 

 

 

خدایا به من صبر جزیل، جذیل، جظیل، جضیل،(؟!) عطا بفرما.    

 

نظرات 6 + ارسال نظر
نیما سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:25 ب.ظ http://www.parsdvdshop1.com

وبلاگ خیلی خوبی داری، همین جور ادامه بده. می خوای واسه بیشتر شدن بازدید با هم تبادل لینک کنیم. من روزی 1000 تا بازدید دارم اگه مایل هستی منو با عنوان و آدرس زیر لینک کن بعد تو نظرات سایتم بگو با چه نامی لینکت کنم.

عنوان: .::هر فیلم 1000 تومان::.

آدرس: www.parsdvdshop1.com

یعنی من اینقدر ضایع به نظر می‌آیم؟!

لی سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:28 ب.ظ http://leee.us

آمین ...
دعای فردا هم میشه جلو جلو بگید آماده کنیم خودمون رو ؟
:)

:-)))

بابای بچه ها سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:59 ب.ظ

خوب وقتی می گی‌نرو زانوهای آدم سست می‌شه. این سستی می‌تونه بعد از چند لحظه به سستی اراده و تغییر تصمیم منجر بشه!
خداوند به شما صبر جزیل عطا کند

جزیل: [ ج َ ] (ع ص ) بسیار و بزرگ . (لغتنامه دهخدا)

بابت جزیل، ممنونم. من هر روز از شما یک چیز جدید یاد می‌گیرم.
بابای بچه‌ها! فکر کنم الان همه اینجوری شدند.

رومئو سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 ب.ظ

ایش.... اینکه کاری نداشت حالا هی بابای بچه ها رو به روخمون میکشی ....یک کلمه از ‎‎`آن‎` میپرسیدی دیکته درستش رو بهت میگفت.....

پرسیدم. گفت: «فرقی نمی‌کند؛ با یکی از انواع <ز>است! با هر کدام دلت خواست بنویس.»

علی اشرفی پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:35 ق.ظ http://dokkan.blogsky.com

زن‌ها نمی‌دانند:

که مردها متواضعانه برای برآورده کردن خواست‌های زنهاشان تـمــام سعیشون رو می‌کنند.

ولی

مردها نمی‌دانند:
زن‌ها فقط تـــوجــــــه آنها را می‌خواهندُ نه تمام سعی‌شان را!


بنابراین در این قسمت نمایشی که با هم دیدیم، فکر بابای بچه‌ها مدت زیادی به این خواسته زنش مشغول می‌شود و نهایتن تصمیم می‌گیرد که به کلاس نرود. ولی حتی این تغییر تصمیم را هم به زنش اعلام نمی‌کند. چرا؟ برای اینکه روی ضعیفه جماعت زیاد نشود!!! یعنی چند کار دشوار انجام می‌دهد.

در صورتی که در این قسمت نمایشی که باهم دیدیم، انتظار زن (هرچند شاید خودش هم نداند، ولی ناخودآگاه ذهنش این را می‌خواهد) این است که بابای بچه‌ها بگوید:
اوه . . . عزیزم! البته برای من خیلی مهم است که به خواسته تو عمل کنمُ اما واقعیتش اینه که کلاس امروز یک برنامه از پیش تعیین شده است و در ضمن شام دیشب خیلی خوشمزه بود و یادت باشه شب که اومدم خونه آخرین شماره مجله مورد علاقت رو بگیرم. (توضیح: وعده کافیست. مجله را نخرید هم عیبی ندارد. فقط مهم این است که به مامان‌بچه‌ها اعلام کنه که می‌داند مجله مورد علاقه او چیست، در ضمن حواسش هم از کلاس رفتن یا نرفتن پرت می‌شود).

و بدین ترتیب زندگی کاملن شیرین می‌شود.


عجب اطلاعاتی!!! من تشکر می‌کنم. راستی «شام دیشب...» را خوب آمدی.

a یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:35 ق.ظ http://donkeyshop.mihanblog.com

سلام دوست من
ایا مایل به تبادل لینک با من هستی
اگه اماده ای من را با عنوان " فروش محصولات تاپ جهان " لینک کن
بعد بهم خبر بده تا الینک کنم در ضمن جایزه تبادل لینک با من ساخت سایت رایگان از وبلاگ شما با دامنه انتخابی خودتان است
برای مثال ادرس فروشگاه ما
http://donkeyshop.mihanblog.com
ادرس سایت ما
http://donkeyshop.tk
در ضمن ما را با همان http://donkeyshop.mihanblog.com لینک کنید و اگر خریدی هم از ما داشته باشید یه موتور جستجو با نام انتخابی خودتان برایتان خواهیم ساخت مثلا به جای گوگل
اسمش donkey است
با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد